۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

ای بيگانهء با يگانه

ای بيگانهء با يگانه شمع دلت برافروخته
دست قدرت منست آن را ببادهای مخالف نفس
و هوی خاموش مکن و طبيب جميع علّتهای تو ذکر
منست فراموشش منما. حبّ مرا سرمايه خود کن
و چون بصر و جان عزيزش دار.

۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

ای برادر من

ای برادر من از لسان شکرينم کلمات نازنينم
شنو و از لب نمکينم سلسبيل قدس معنوی بياشام.
يعنی تخمهای حکمت لدنّيم را در ارض طاهر قلب
بيفشان و بآب يقين آبش ده تا سنبلات علم و حکمت
من سر سبز از بلده طيّبه انبات نمايد.

۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

ای پسر ارض

ای پسر ارض اگر مرا خواهی جز مرا
مخواه و اگر اراده جمالم داری چشم از عالميان بردار
زيرا که اراده من و غير من چون آب و آتش در يک دل و قلب نگنجد.

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

ای بنده دنيا

ای بنده دنيا در سحرگاهان نسيم عنايت
من بر تو مرور نمود و ترا در فراش غفلت خفته يافت
و بر حال تو گريست و باز گشت.

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

ای پسر جود

ای پسر جود در باديه های عدم بودی
و ترا بمدد تراب امر در عالم ملک ظاهر نمودم و جميع
ذرّات ممکنات و حقائق کائنات را بر تربيت تو گماشتم
چنانچه قبل از خروج از بطن امّ دو چشمه شير منير
برای تو مقرّر داشتم و چشمها برای حفظ تو گماشتم
و حبّ ترا در قلوب القا نمودم و بصرف جود ترا در
ظلّ رحمتم پروردم و از جوهر فضل و رحمت ترا حفظ
فرمودم. و مقصود از جميع اين مراتب آن بود که
بجبروت باقی ما درآئی و قابل بخششهای غيبی ما شوی.
و تو غافل چون بثمر آمدی از تمامی نعيمم غفلت نمودی
و بگمان باطل خود پرداختی بقسمی که بالمرّه فراموش
نمودی و از باب دوست بايوان دشمن مقرّ يافتی و مسکن نمودی.

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

ای جوهر هوی

ای جوهر هوی بسا سحرگاهان که از
مشرق لا مکان بمکان تو آمدم و ترا در بستر راحت
بغير خود مشغول يافتم و چون برق روحانی بغمام عزّ
سلطانی رجوع نمودم و در مکامن قرب خود نزد جنود
قدس اظهار نداشتم.

۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

ای پسر خاک

ای پسر خاک جميع آنچه در آسمانها و زمين است
برای تو مقرّر داشتم مگر قلوب را که محلّ نزول
تجلّی جمال و اجلال خود معيّن فرمودم. و تو منزل و محلّ
مرا بغير من گذاشتی چنانچه در هر زمان که ظهور
قدس من آهنگ مکان خود نمود غير خود را يافت
اغيار ديد و لا مکان بحرم جانان شتافت. و مع ذلک ستر
نمودم و سرّ نگشودم و خجلت ترا نپسنديدم.

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

ای دوست لسانی من

ای دوست لسانی من قدری تأمّل اختيار کن
هرگز شنيده ای که يار و اغيار در قلبی بگنجد ؟ پس اغيار را
بران تا جانان بمنزل خود در آيد.

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

ای بظاهر آراسته

ای بظاهر آراسته و بباطن کاسته مَثَلِ شما
مثل آب تلخ صافی است که کمال لطافت و صفا از آن
در ظاهر مشهود شود چون بدست صرّاف ذائقه
احديّه افتد قطره ای از آن را قبول نفرمايد. بلی تجلّی آفتاب
در تراب و مرآت هر دو موجود ولکن از فَرْقَدان
تا ارض فرق دان بلکه فرق بی منتهی در ميان.

۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

ای جهلای معروف بعلم

ای جهلای معروف بعلم چرا در ظاهر
دعوی شبانی کنيد و در باطن ذئب اغنام من شده‌ايد.
مَثَل شما مثل ستاره قبل از صبح است که در ظاهر درّيّ
و روشن است و در باطن سبب اضلال و هلاکت
کاروانهای مدينه و ديار من است.

۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

ای اهل ديار عشق

ای اهل ديار عشق شمع باقی را ارياح فانی
احاطه نموده و جمال غلام روحانی در غبار تيره ظلمانی
مستور مانده. سلطان سلاطين عشق در دست
رعايای ظلم مظلوم و حمامه قدسی در دست جغدان
گرفتار. جميع اهل سرادق ابهی و ملأ اعلی نوحه
و ندبه مينمايند و شما در کمال راحت در ارض غفلت
اقامت نموده‌ايد و خود را هم از دوستان خالص محسوب
داشته‌ايد. فباطل ما أنتم تظنّون.

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

ای پسر هوی

ای پسر هوی اهل دانش و بينش سالها
کوشيدند و بوصال ذی الجلال فائز نگشتند و عمرها
دويدند و بلقای ذی الجمال نرسيدند. و تو نادويده بمنزل
رسيده و ناطلبيده بمطلب واصل شدی. و بعد از جميع
اين مقام و رتبه بحجاب نفس خود چنان محتجب
ماندی که چشمت بجمال دوست نيفتاد و دستت بدامن
يار نرسيد. فتعجّبوا من ذلک يا اولی الأبصار.

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

ای خاک متحرّک

ای خاک متحرّک من به تو مأنوسم و تو از من
مأيوس. سيف عصيان شجره اميد ترا بريده. و در جميع
حال به تو نزديکم و تو در جميع احوال از من دور. و من
عزّت بيزوال برای تو اختيار نمودم و تو ذلّت بی منتهی
برای خود پسنديدی. آخر تا وقت باقی مانده رجوع
کن و فرصت را مگذار.

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

ای مردگان فراش غفلت

در سطر هشتم از اسطر قدس که در لوح
پنجم از فردوس است می فرمايد:
ای مردگان فراش غفلت قرنها گذشت
و عمر گرانمايه را بانتها رسانده‌ايد و نَفَس پاکی از شما
بساحت قدس ما نيامد. در ابحر شرک مستغرقيد و کلمه
توحيد بر زبان ميرانيد. مبغوض مرا محبوب خود
دانسته‌ايد و دشمن مرا دوست خود گرفته‌ايد و در
ارض من بکمال خرمی و سرور مشی می نمائيد و غافل
از آنکه زمين من از تو بيزار است و اشيای ارض
از تو در گريز. اگر فی الجمله بصر بگشائی صد هزار
حزن را از اين سرور خوشتر دانی و فنا را از اين حيات نيکوتر شمری.

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

ای دوستان من

ای دوستان من آيا فراموش کرده‌ايد آن
صبح صادق روشنی را که در ظلّ شجره انيسا که در
فردوس اعظم غرس شده جميع در آن فضای قدس
مبارک نزد من حاضر بوديد ؟ و بسه کلمه طيّبه تکلّم
فرمودم و جميع آن کلماترا شنيده و مدهوش گشتيد و آن کلمات اين بود.
ای دوستان، رضای خود را بر رضای من
اختيار مکنيد و آنچه برای شما نخواهم هرگز مخواهيد
و با دلهای مرده که بآمال و آرزو آلوده شده نزد من
ميائيد. اگر صدر را مقدّس کنيد حال آن صحرا و آن
فضا را بنظر در آريد و بيان من بر همه شما معلوم شود.

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

ای اهل فردوس

ای اهل فردوس برين اهل يقين را اخبار
نمائيد که در فضای قدس قرب رضوان روضه جديدی
ظاهر گشته و جميع اهل عالين و هياکل خلد برين
طائف حول آن گشته‌اند. پس جهدی نمائيد تا بآن مقام
درآئيد و حقائق اسرار عشق را از شقايقش جوئيد
و جميع حکمتهای بالغه احديّه را از اثمار باقيه‌اش بيابيد.
قرّت أبصار الّذين هم دخلوا فيه آمنين.

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

ای همگنان

ای همگنان ابواب لا مکان باز گشته و ديار
جانان از دم عاشقان زينت يافته و جميع از اين شهر
روحانی محروم مانده‌اند الّا قليلی و از آن قليل هم با قلب
طاهر و نفس مقدّس مشهود نگشت الّا اقلّ قليلی.

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

ای جوهر غفلت

ای جوهر غفلت دريغ که صد هزار لسان
معنوی در لسانی ناطق و صد هزار معانی غيبی در لحنی
ظاهر و لکن گوشی نه تا بشنود و قلبی نه تا حرفی بيابد.

۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

ای پسر روح

ای پسر روح وقتی آيد که بلبل قدس معنوی
از بيان اسرار معانی ممنوع شود و جميع از نغمه رحمانی
و ندای سبحانی ممنوع گرديد.

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

ای دوستان

ای دوستان بجمال فانی از جمال باقی
مگذريد و بخاکدان ترابی دل مبنديد.

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

ای پسران من

ای پسران من ترسم که از نغمه ورقاء فيض
نبرده بديار فنا راجع شويد و جمال گُل نديده بآب و گِل باز گرديد.

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

ای صاحب دو چشم

ای صاحب دو چشم چشمی بربند و چشمی
برگشا. بربند يعنی از عالم و عالميان، برگشا يعنی بجمال قدس جانان.

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

ای پسر تراب

ای پسر تراب کور شو تا جمالم بينی
و کر شو تا لحن و صوت مليحم را شنوی و جاهل
شو تا از علمم نصيب بری و فقير شو تا از بحر غنای
لا يزالم قسمت بيزوال برداری. کور شو يعنی از
مشاهده غير جمال من و کر شو يعنی از استماع کلام
غير من و جاهل شو يعنی از سوای علم من تا با چشم
پاک و دل طيّب و گوش لطيف بساحت قدسم درآئی.

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

ای پسر هوی

ای پسر هوی براستی بشنو چشم فانی
جمال باقی نشناسد و دل مرده جز بگُل پژمرده مشغول
نشود زيرا که هر قرينی قرين خود را جويد و بجنس خود انس گيرد

۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

ای سايه نابود

ای سايه نابود از مدارج ذلّ وهم بگذر
و بمعارج عزّ يقين اندرا. چشم حق بگشا تا جمال مبين
بينی و تبارک اللّه أحسن الخالقين گوئی.

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

ای پسر عزّ

ای پسر عزّ در سبيل قدس چالاک شو و بر
افلاک انس قدم گذار قلب را بصيقل روح پاک کن
و آهنگ ساحت لولاک نما.

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

ماه صـیـام مـبـارک

صلاه وصیام از اعظم فرائض این دور مقدس است [حضرت عبدالبهاء]

فرا رسیدن ماه صیام بر تمام دوستان و خوانندگان عزیز وبلاگ مبارک باد. انشالله که نماز و روزه های شما عزیزان در این ماه مقبول درگاهش قرار گیرد.

ای پسر حبّ

ای پسر حبّ از تو تا رفرف امتناع قرب
و سدره ارتفاع عشق قدمی فاصله. قدم اوّل بردار
و قدم ديگر بر عالم قدم گذار و در سرادق خلد وارد شو.
پس بشنو آنچه از قلم عزّ نزول يافت.

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

ای پسران ارض

ای پسران ارض براستی بدانيد قلبی که
در آن شائبه حسد باقی باشد البتّه بجبروت باقی من
در نيايد و از ملکوت تقديس من روائح قدس نشنود.